اوضاع گرگ و میش

اندر این اوضاع دائم گرگ و میش»

گه سیاه و گه سپید افتاد پیش

تا جلو داری کند ریش بلند

می خورد بر صورت بَی ریش نیش

ایکه همچون برّه ای دنباله رو

گوش خود چسبانده با یک من سِریش

چشم بگشا گوش را پاکیزه کن

تا سلامت بگذری زین گرگ و میش

نغمه های مختلف را گوش کن

از خرافه دور شوبا لطف «دیش»!

سالها پابند زندان خودی

بشکن این دیوارو بگسل بند خویش

6 thoughts on “اوضاع گرگ و میش

    • محمود کریمی نیا says:

      درود بر شما  وسپاس از حضورتان

       

      از وبلاگ شما دیدن نمودم ولذّت بردم

      همواره شاد و سلامت باشید.

  1. سلیمان استوار فدیهه says:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    درود بر کریمی نیای عزیز

    بگو ای همنوای من چه میباشد دوای من

    که از عقرب نمی ترسم ولی از نیش میترسم

    نه از جنگ و نه از پیکار نه از مردن به روی دار

    و با بیگانگان خوبم ولی از خویش می ترسم

    نه از نوشیدن حنظل نه از شیر و نه از جنگل

    از آن گرگی که پوشیده لباس میش می ترسم

    نه از تیغ و نه از چاقو نه از سحر و نه از جادو

    ز شیطانی که پنهان است به زیر ریش می ترسم

    نه از آن رهزنان شب نه از بی دین لا مذهب

    میان این همه ادیان من از هم کیش میترسم

    نه از انکر نه از منکر نه از برزخ نه از دوزخ

    نمی دانم چرا بیشتر من از آتیش می ترسم

    نه از آن قاتل جانی نه از دریای طوفانی

    ولی از ساحل دریا خصوصا کیش می ترسم

    نه از زندان و از زنجیر نه از سر نیزه و شمشیر

    از آن مردی که می دارد کمی ته ریش می ترسم

    نه از اقوام و خویش زن نه از چشمان مادر زن

    از آن صلحی که همراه است با تشویش می ترسم

    نه از آن مرد الواط و نه از مست خراباتی

    ولی زان خمره ای دارد دو من کشمیش می ترسم

    نه از آن کاسب ناباب نه از ساطور آن قصاب

    از آن داغ سیاه روی پیشانیش می ترسم

    • محمود کریمی نیا says:

      درود بر جناب استوار

      سپاس از لطف شما

      از شعر شما لذّت برد م همیشه شادو سربلند باشید

Comments are closed.