نیش روزگار!!

عقرب مکر به هر خانه خزید از دو سه جا

تا که هر صاحب اندیشه گزید از دو سه جا

زندگی کشت مرا تا نفسی شاد کند

نوش  اگر داد چو زنبور گزید از دو سه جا

زیر دندان بلا برد مرا چون علفی

همچو نشخوار گران «دهر» مزید از دو سه جا

هرکه را پند ز شهد سخنم  بخشیدم

همچو طوفان بلا گشت و وزید از دو سه جا

دل آیینه «کریمانه» به هر سو نگریست

تا که یک دلبر جانانه گزید از دو سه جا!!