سرو قد و سرخ رخ و مه جبين
ساده و شيرين سخن و دلنشين
با ادب و نيك سرشت و متين
صنع خدا خلق نمود ش چنين
مكتب دل را همه آموزگار
آينه ي عشق در اين روزگار
آيتي از جلوه ي پروردگار
نقش خدا جاذبه ي ماندگار
چشم و دو ابرو بت فرخار چين
حلقه ي ياران همه را چون نگين
کوه نوردی که چو مردان مرد
از تــن هر قــلّــه برآورد گـرد
خنده ي شيرين و مليحش چو قند
مركب غيرت به ركابش سمند
يك دو نفس همقدمي با دلم
گشت چنين شعر تري حاصلم
رهرو چالاك «نوا كوه» بود
دختر ايراني و بشكوه بود