اندر این اوضاع دائم گرگ و میش»
گه سیاه و گه سپید افتاد پیش
تا جلو داری کند ریش بلند
می خورد بر صورت بَی ریش نیش
ایکه همچون برّه ای دنباله رو
گوش خود چسبانده با یک من سِریش
چشم بگشا گوش را پاکیزه کن
تا سلامت بگذری زین گرگ و میش
نغمه های مختلف را گوش کن
از خرافه دور شوبا لطف «دیش»!
سالها پابند زندان خودی
بشکن این دیوارو بگسل بند خویش