آمــد بــهــار تــــازه د لـــت را نويد بخش
از غم دگر مگو ي و نو يد ش به عيد بخش
ساقي سبو به دست روان شد به كوچه ها
مخمور را به جام لبا لب نويد بخش
آمد دوباره خنده ي خور شيد نو بهار
همچون شراب گرم و طرب زا اميد بخش
اي خسته جان كه در قفس كهنه مانده اي
بر قفل اين قفس به تر نّم كليد بخش
شادي نما كه حاصل ما در جهان خوشي ست!
نقل و نبات و بوسه به هر كس رسيد بخش؟!