پیام شعر

فريـاد نا شكـفــته، فـرو خــورد، شاعـري
در تنـگـناي نعـره ي خـود، مـُرد، شاعـري

از دوش خــود، امـانـت سنگين شعرِ سرخ
بـر گــردنـم نهـاده و بــســپـرد، شاعـــري

مردي كه داشت فا صله ها با حــريم شعـر
با يك قـمار عـشـق، چه سان بُرد شاعـري؟

در تـنگـناي د خـمه ي تا ريكِ جهل و ريب
فــرسوده شد رسالـت و پــژمرد، شاعــري

خورشـيـد عـشـق، خـنـده زنان آمـد از افـق
بشكـفــت شعـر و غـنچه بر آورد، شاعـري

با گـوش جـان شنـيــد، “كـريـما” پيـامِ شعــر
روزي كه زيـر يــوغ  سـتم، مُرد شا عــري!